گفت خدا با من حرف نمیزند

گفتم مسلمانی؟گفت :آری!

نگاهی به روی طاقچه خانه اش کردم

گفتم گلوی خدایت پر از گرد و خاک شده است ندیدی؟

سکوت

سکوت

سکوت



تاريخ : چهار شنبه 20 آذر 1392برچسب:دین من,خدا,دین,حرف های خاک خورده, | | نویسنده : محمد |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد